وب سایت رسمی رضاقاسمی
من چراغ راه تو بودم نگاه میکنی می ناز دل آزردن بسی مشکل شود خویش از شما دار تمنای وصال خود درو کند این ریشه بی بت وحال رنج دوران تا صباحی خوشتر است وقت رفتن خنده اش مشکل تراست قدرخویش بدانید که این رفتنی است یک زمانی بدترین شرمندگی ست ماهمه رفتیم وگفتیم این سوال زنده باشد هرکه دارد این نهال کینه را از خود بدور افکنید شر این زشت سیرت را افکنید خوش باشید و خوش شوید از بندگی این محبت باشد سرای زندگی می ناز چقدر عاشقونه کوتاه بود چقدردستای تو پیدابود چقدر حقیرانه ماه بود چقدر زندگی زیبابود می ناز سلام و عرض ادب خدمت بازدیدکنندگان عزیز یه خواهشی که از شما دارم این است که از گذاشتن پیغام های تبلیغاتی پرهیز کنید اگر نظری درمورد شعرو ترانه ام دارید بفرمایید اما پیغام های تبلبغاتی اصلا ممنون و از لطف شما می ناز بیا ای عشق من عاشق بمونیم بخونیم تا ابد زنده بمونیم بخونیم تا که عشقو نشونه بخونیم تاکه عمرمون بمونه همینه زندگی کاریش نمیشه همین که عاشقیم میشه همیشه می ناز تو دشت خورشید نور ستاره واسه چی توی اتاق عاشقی نور مهتابی واسه چی من که عاشق نورتوبودم من که با خرده گیات همیشه بودم توسرودی و منم میگفتم تو میخوندی ومنم میدوختم دیگه ارزش نداره بهونه باشیم دیگه ارزش نداره بازنده باشیم مادوتا مثل دوچاهی لب بویمم حیفه تازه ببازیم تشنه دوغیم می ناز یه شبی دورازتمام دلهره گل میدم به دست باد وپنجره دور میشم از نگاه آدما سنگ میشم با تمام آدما یه شبی دور از تمام خستگی غصه های مه گرفته شکستگی رها میشم به دست خورشید زمون به همدردی ابرهای بی زبون دلتنگ نمیشم اصلا بی آشیون تازه دارم رها میشم بی کهکشون می ناز دل بارونی من واسه تو بهاری میشه واسه نقاشی چهره ت یه کمی قناری میشه چقده زندگی زیباست باهمون حس ترانه چقده بندگی پیداست باهمون حس ترانه می ناز سلام من به اون روزا به اون روزای بی روزی چرا احساس می کردم همون روزا رو می سوزی تموم لحظه های من باتصویر توآرومه چه احساس قشنگیه مثه دستای تو میمونه می ناز تواین روزای سبززندگی چقدر قشنگ میشه بندگی وقتی نگاتو تلخش نکنی وقتی صداتو پخشش نکنی میشه تمومش کرد ازنوشروعش کرد میشه همین اول از ته خرابش هم کرد چرا آینه دلها نشه از رنگ غم جدا میشه شست و دروش کرد تو این بی حاصلی دنیا می ناز با عرض ادب وسلام خدمت همه دوستان عزیز سال نو رو خدمت همه شما تبریک و تهنیت عرض میکنم امیدوارم سالی توام با شادی و موفقیت وسلامتی داشته باشید دوستدار همیشه شما می ناز زیباترین احساسم وقتی بود که کنارم یه گل روییدن گرفت و بزرگ شد وبدترین حالم وقتی بود که دیدم با تمامه زیبایش پرپرشد می ناز خیلی وقته حس من بی ترانه نمی خونه بی تو رو بوم حادثه حتی یه بار نمی مونه خیلی وقته حس من پروازتو نمی بینه شبیه خاطره ست دستاتو هرگز نمی بینه می ناز چقدر دوریت برام سخته تو فکر بارون می مونم دیدم گلی از شاخه اش می ناز ادامه دارد ------ کنار گل زیستم هیچ یادی ازمن نکرد تموم خسته گی هامو وقتی شکستی منو تو نشکن بیراهه رفتی دلم رو نشکن وقتی شکستی منو نگاه کن نه از نگاهت غمو صدا کن وقتی شکستی برام تو بشکن دلم رو ول کن غرور و نشکن وقتی شکستی ازم جداشو برو به سمتی دیوونه پاشو وقتی شکستی حسم نکن تو این درد بی عشق لمسم نکن تو می ناز همیشه آدمهایی که به نظرت زشتن خیلی زیبا فکر میکنن وقتی حتی از کنارشون رد میشی و چندش میشه باید بگم سخت در اشتباهی اونا چیزی رو دارند که اگه هزاران نفر رو جستجو کنی دراونها نخواهی یافت واون مهربونی و صفایی که این نوع ادما دارند و تو ازاونها بی خیری می ناز سادگی رو همیشه از سادگیش نگاه نکن وقتی عمقشوببینی خواهی فهمید که چه چیزی برای گفتن دارد می ناز می نگرم به تو که بهترینی به لبخندهایت گوش کن ببین چگونه نوازش میدهند نگاهش را می ناز چی شد شبهای عاشق بودنت رفت می ناز چه حقیرانه بود نگاه اخرت می ناز قدری تحمل کن مرا
روزگاری
دلم افسوس بود و اشتیاق
دلم سوزبودو احتراق
هرچه میشد به باد میدادم
تا مرا قدری نسوزاند
به بنفشه نگاه میکردم که چقدر مظلوم به من نگاه میکند
می گفتم تو پرپر نمیشوی
نمی گذارم کسی تورا از ریشه بخشکاند
مگر من زنده نباشم
تبسمی کرد و لاله هایش را در هم پیچید و آن صورت ماهش را زیر ان لاله های قرمز برای همیشه پوشاند. برگرفته از کتاب رمان ((جان من)) نوشته رضا قاسمی تقدیم به روح پاک عزیزان از دست رفته زمین لرزه آذربایجان همه دروصف تو یارب به صف بودند برای لقمه ای یارب به خط بودند دریغ مهرتوبودن یارب یه دل بودند صبوری ده همین بودندیارب همین بودند چه شد یاران همه در خاک و گل پنهان شدند زمین رامهد خود پنداشتند پنهان شدند چه شد لزران زمین انگار دنیا قتلگاهه چه شد دنیا مگر این اتمامه کاره مرا صبری ست یارب طاقتی بود ازاین آشفتگی را فرصتی بود دراین ماه عذای یاعلی گو دراین بانگ شب منجلی گو در آن ساعات که لب می گشودش به حرم استانانش می نمودش فقط عرض ارادت دارم ای دل به انان داغداراند دارم ای دل می ناز دریغ احساسم می ناز محبت را هرگز نمیشه گدایی کرد محبت را همیشه درکنارت جستجو خواهم کرد خواهی بفهمی یا نفهمی خواهی بفهمی یا نفهمی خواهی بفهمی یا نفهمی خواهی بفهمی یا نفهمی خواهی بفهمی یا نفهمی بذاردستای یه عاشق می ناز
سایبان سایه هایت بوده ام
صدایم میکنی
بی دلیل از من نمی پرسی
چراغ بیش نیستم
نوری هرچند کورسو
پشت پلک هایت نگریستم
شعله هایم دیگر ازتو طاقت ماندن ندارن
تو چه داری دراین زندان عمر
برایم هیزمی آتش کنی
همش دارم بهونه میگیرم
واسه اروم شدنم بازم
دارم خاطره ها رو می بینم
شبا با گفتن عشقم
به یادت خواب می گیرم
می ناز
انگاری بارون میزنه
روتو با چتر پر میکنم
انگاری قلبم میزنه
تجسم خاطره ای
از پشت ابرا میشینه
تو اوج غریبه بودنت
خیس بودن نمی بینه
می ناز
داردصدایم می کند
با ته صدای نازکی
ازدور دعوایم میکند
سمتش به راه افتادمو
به پیش او رسیدم
گفتم گل نازمنی
برای چه رنجیده ای؟
فقط فکر ریشه بود هیچ یادی از من نکرد
برفتم زیادش چنانکه بویید تن خویش را
مرا آزار میداد هیچ یادم نکرد
می ناز
به باد حسرتی رفته
چه شباهی به صبح کردم
بی تو ازدست من رفته
غرور لعنتی چاشو
به پای عشق من داده
تموم دلخوشی هامو
چه کاری دست من داده
می ناز
برای من همیشه زیباترینی
برای من مثل صدف زیبایی
وقتی باز میشی رو می نمایی
دیگه بهونه ام تو نیستی
وقتی گریه هاتو می نویسی
تبسم میشه خاطره رنگ چشات
غرورم میشه گلخونه عمق نگات
می ناز
ببین چگونه سرمه میشود گوشه چشمانش
ببین چگونه ستایش میکنند کلامش را
تورا تقدیس میکنم ومقدسم تویی
ای عشق
چی شد دریای عشقت بی هدف ماند
برای دیدار صنوبر
چی شد دستای جهانت بی هدف رفت
گلم عمرم جونیم رو ربودی
برای زندگیم خطی نشوندی
مگه عشق زمونه کمترینه
مگه دستت بی تیروکمونه
همین قلب رئوفت بهترینه
نگات ازصدتا عاشق بهترینه
بیا عشقم نگاه آخرم باش
نرو نگذار ندیده یادمن باش
پشت کدوم پلکی تورو پیدا کنم
پشت کدوم حصارسنگی نگات
بی دست وپا بگو تاکی صدات کنم
خیالت راحت باشد
من خواهم رفت ازاین رویای تو
بذار تاهستم برایت
چراغ باشم
قدری مرا تحمل کن
بگذار شبیه حس باشم
دراین ضیافت یکباره
برایت ترنم لطیف باشم
قدری مرا تحمل کن
دیگر نمی یابی مرا
تواز سنگ باشی بهتر است
چرا شکستی این دل را
قدری مرا تحمل کن
من زکوی تو آغوش باد را
میگرفت زناز
پیراهن حریر را
قدری مرا تحمل کن
بگذار بگویم چیستم
دراین سکوت بی حاصل
بگذار بگویم ازچه می گریستم
قدری مرا تحمل کن
دیگر نمی یابی مرا
می ناز
پرسه می زند در ملکوت
بخواه از باران
بگذار سکوت تورا بشکند
تو حسم کن
بیا و این بار
تو لمسم کن
چه میشد کرد
تواین خونه
چه میشد دید
تواین دنیا
منو احساس خوبی هست
ازاین تشویش ازاین رویا
مثه موجی پریشونم
تواین دریای طوفانی
نه میشه حس خوبی داشت
من از دست گریزونم
بلکه باید گدای محبت بود
عشق را نمیشه همیشه بدست آورد بلکه
راه به عشق رسیدن راباید جستجو کرد
ثروت داشتن مهم نیست
بلکه راه رسیدن به ثروت راباید پیداکرد
بین بودن و نبودن یک نون فاصله است
اما بودن کجا و نبودن کجا
حال بگو تو کجایی و من کجا ؟....
می ناز
عشق را درکنارت درک خواهم کرد
دوست داشتنت را از صمیم قلب آرزو دارم
زندگی را در تو خلاصه خواهم کرد
ودرآخر تورا خواهم فهمید
می ناز
روسرت همیشه باشه
مگه میشه یه پرنده
ازنفس افتاده باشه
تیر عشق تو همیشه
توی قلبم من نشسته
چه روزای خوبی داشتیم
بی تو بودنم نمیشه
همیشه توفکرم این بود
ازت انتقام بگیرم
ازهمه ی بدیهات
برم ویه جا بمیرم
Power By:
Reza Ghasemi |