وب سایت رسمی رضاقاسمی

من چراغ راه تو بودم

 نگاه میکنی
سایبان سایه هایت بوده ام
 صدایم میکنی
بی دلیل از من نمی پرسی
چراغ بیش نیستم
نوری هرچند کورسو
پشت پلک هایت نگریستم
شعله هایم دیگر ازتو طاقت ماندن ندارن
تو چه داری دراین زندان عمر
برایم هیزمی  آتش کنی

می ناز

نوشته شده در پنج شنبه 26 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 9:32 توسط رضاقاسمی| |

دل آزردن بسی مشکل شود

خویش از شما دار تمنای وصال

خود درو کند این ریشه بی بت وحال

رنج دوران تا صباحی خوشتر است

وقت رفتن خنده اش مشکل تراست

قدرخویش بدانید که این رفتنی است

یک زمانی بدترین شرمندگی ست

ماهمه رفتیم وگفتیم این سوال

زنده باشد هرکه دارد این نهال

کینه را از خود بدور افکنید

شر این زشت سیرت را افکنید

خوش باشید و خوش شوید از بندگی

این محبت باشد سرای زندگی

می ناز

نوشته شده در پنج شنبه 26 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 9:25 توسط رضاقاسمی| |

چقدر عاشقونه کوتاه بود

چقدردستای تو پیدابود

چقدر حقیرانه ماه بود

چقدر زندگی زیبابود

می ناز

نوشته شده در پنج شنبه 26 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 9:17 توسط رضاقاسمی| |

سلام و عرض ادب خدمت بازدیدکنندگان عزیز

یه خواهشی که از شما دارم این است که از گذاشتن پیغام های تبلیغاتی پرهیز کنید

اگر نظری درمورد شعرو ترانه ام دارید بفرمایید اما پیغام های تبلبغاتی اصلا

ممنون و از لطف شما

می ناز

نوشته شده در پنج شنبه 19 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 7:47 توسط رضاقاسمی| |

بیا ای عشق من عاشق بمونیم

بخونیم تا ابد زنده بمونیم

بخونیم تا که عشقو نشونه

بخونیم تاکه عمرمون بمونه

همینه زندگی کاریش نمیشه

همین که عاشقیم میشه همیشه

می ناز

نوشته شده در یک شنبه 8 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 17:48 توسط رضاقاسمی| |


تو دشت خورشید

نور ستاره واسه چی

توی اتاق عاشقی

نور مهتابی واسه چی

من که عاشق نورتوبودم

من که با خرده گیات همیشه بودم

توسرودی و منم میگفتم

تو میخوندی ومنم میدوختم

دیگه ارزش نداره بهونه باشیم

دیگه ارزش نداره بازنده باشیم

مادوتا مثل دوچاهی لب بویمم

حیفه تازه ببازیم تشنه دوغیم

می ناز


نوشته شده در یک شنبه 8 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 17:39 توسط رضاقاسمی| |

یه شبی  دورازتمام دلهره

گل میدم به دست باد وپنجره

دور میشم از نگاه آدما

سنگ میشم با تمام آدما

یه شبی دور از تمام خستگی

غصه های مه گرفته شکستگی

رها میشم به دست خورشید زمون

به همدردی ابرهای بی زبون

دلتنگ نمیشم اصلا بی آشیون

تازه دارم رها میشم بی کهکشون

می ناز

 

نوشته شده در یک شنبه 8 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 17:34 توسط رضاقاسمی| |

دل بارونی من

واسه تو بهاری میشه

واسه نقاشی چهره ت

یه کمی قناری میشه

چقده زندگی زیباست

باهمون حس ترانه

چقده بندگی پیداست

باهمون حس ترانه

 می ناز

 

نوشته شده در شنبه 7 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 17:16 توسط رضاقاسمی| |

سلام من به اون روزا

به اون روزای بی روزی

چرا احساس می کردم

همون روزا رو می سوزی

تموم لحظه های من

باتصویر توآرومه

چه احساس قشنگیه

مثه دستای تو میمونه

می ناز

نوشته شده در شنبه 10 فروردين 1392برچسب:,ساعت 16:15 توسط رضاقاسمی| |

تواین روزای سبززندگی

چقدر قشنگ میشه بندگی

وقتی نگاتو تلخش نکنی

وقتی صداتو پخشش نکنی

میشه تمومش کرد ازنوشروعش کرد

میشه همین اول از ته خرابش هم کرد

چرا آینه دلها نشه از رنگ غم جدا

میشه شست و دروش کرد

تو این بی حاصلی دنیا

می ناز

نوشته شده در شنبه 10 فروردين 1392برچسب:,ساعت 16:8 توسط رضاقاسمی| |

با عرض ادب وسلام خدمت همه دوستان عزیز

سال نو رو خدمت همه شما تبریک و تهنیت عرض میکنم امیدوارم سالی توام با شادی و موفقیت وسلامتی داشته باشید

دوستدار همیشه شما

می ناز

نوشته شده در سه شنبه 6 فروردين 1392برچسب:,ساعت 9:14 توسط رضاقاسمی| |

زیباترین احساسم وقتی بود که کنارم یه گل روییدن گرفت و بزرگ شد

وبدترین حالم وقتی بود که دیدم با تمامه زیبایش پرپرشد

می ناز

نوشته شده در پنج شنبه 26 بهمن 1391برچسب:,ساعت 17:5 توسط رضاقاسمی| |

خیلی وقته حس من

بی ترانه نمی خونه

بی تو رو بوم حادثه

حتی یه بار نمی مونه

خیلی وقته حس من

پروازتو نمی بینه

شبیه خاطره ست

دستاتو هرگز نمی بینه

می ناز

نوشته شده در چهار شنبه 22 آذر 1391برچسب:,ساعت 20:22 توسط رضاقاسمی| |

چقدر دوریت برام سخته
همش دارم بهونه  میگیرم
واسه اروم شدنم بازم
دارم خاطره ها رو می بینم
شبا با گفتن عشقم
به یادت خواب می گیرم

می ناز

نوشته شده در شنبه 20 آبان 1391برچسب:,ساعت 20:0 توسط رضاقاسمی| |

تو فکر بارون می مونم
انگاری بارون میزنه
روتو با چتر  پر میکنم
انگاری قلبم میزنه
تجسم خاطره ای
از پشت ابرا میشینه
تو اوج غریبه بودنت
خیس بودن نمی بینه
می ناز

نوشته شده در شنبه 20 آبان 1391برچسب:,ساعت 19:52 توسط رضاقاسمی| |

دیدم گلی از شاخه اش


داردصدایم می کند


با ته صدای نازکی


ازدور دعوایم میکند


سمتش به راه افتادمو


به پیش او رسیدم


گفتم گل نازمنی


برای چه رنجیده ای؟

می ناز

ادامه دارد

------

 

نوشته شده در شنبه 20 آبان 1391برچسب:,ساعت 19:31 توسط رضاقاسمی| |

کنار گل زیستم هیچ یادی ازمن نکرد
فقط فکر ریشه بود هیچ یادی از من نکرد
برفتم زیادش چنانکه بویید تن خویش را
مرا آزار میداد هیچ یادم نکرد


می ناز

نوشته شده در جمعه 28 مهر 1391برچسب:,ساعت 13:50 توسط رضاقاسمی| |

تموم خسته گی هامو
به باد حسرتی رفته
چه شباهی به صبح کردم
بی تو ازدست من رفته
غرور لعنتی چاشو
به پای عشق من داده
تموم دلخوشی هامو
چه کاری دست من داده
می ناز

 

نوشته شده در چهار شنبه 19 مهر 1391برچسب:,ساعت 19:5 توسط رضاقاسمی| |

وقتی شکستی منو تو نشکن

بیراهه رفتی دلم رو نشکن

وقتی شکستی منو نگاه کن

نه از نگاهت غمو صدا کن

وقتی شکستی برام تو بشکن

دلم رو ول کن غرور و نشکن

 وقتی شکستی ازم جداشو

برو به سمتی دیوونه پاشو

وقتی شکستی حسم نکن تو

این درد بی عشق لمسم نکن تو

می ناز

 

نوشته شده در یک شنبه 9 مهر 1391برچسب:,ساعت 21:6 توسط رضاقاسمی| |

همیشه آدمهایی که به نظرت زشتن خیلی زیبا فکر میکنن

وقتی حتی از کنارشون رد میشی و چندش میشه باید بگم سخت در اشتباهی

اونا چیزی رو دارند که اگه هزاران نفر رو جستجو کنی دراونها نخواهی یافت

واون مهربونی و صفایی که این نوع ادما دارند و تو ازاونها بی خیری

می ناز

نوشته شده در یک شنبه 9 مهر 1391برچسب:,ساعت 21:3 توسط رضاقاسمی| |

سادگی رو همیشه از سادگیش نگاه نکن

وقتی عمقشوببینی خواهی فهمید که چه چیزی برای گفتن دارد

می ناز

نوشته شده در یک شنبه 9 مهر 1391برچسب:,ساعت 21:1 توسط رضاقاسمی| |

می نگرم به تو که بهترینی
برای من همیشه زیباترینی
برای من مثل صدف زیبایی
وقتی باز میشی رو می نمایی
دیگه بهونه ام تو نیستی
وقتی گریه هاتو می نویسی
تبسم میشه خاطره رنگ چشات
غرورم میشه گلخونه عمق نگات


می ناز

نوشته شده در یک شنبه 9 مهر 1391برچسب:,ساعت 20:59 توسط رضاقاسمی| |

به لبخندهایت گوش کن ببین چگونه نوازش میدهند نگاهش را
ببین چگونه سرمه میشود گوشه چشمانش
ببین چگونه ستایش میکنند کلامش را
تورا تقدیس میکنم ومقدسم تویی 
                     ای عشق

  می ناز

نوشته شده در شنبه 18 شهريور 1391برچسب:,ساعت 15:10 توسط رضاقاسمی| |

زندگی بهانه ای بود برای آشناشدن با انان که نمی توانی درکش کنی اما انان تورو درک می کنند
بهانه ی بود برای سقف های نم داری که یه وقت همه چیز بود واکنون هیچ
می ناز


نوشته شده در چهار شنبه 15 شهريور 1391برچسب:,ساعت 23:8 توسط رضاقاسمی| |

چی شد شبهای عاشق بودنت رفت
چی شد دریای عشقت بی هدف ماند
برای دیدار صنوبر
چی شد دستای جهانت بی هدف رفت

گلم عمرم جونیم رو ربودی
برای زندگیم خطی نشوندی
مگه عشق زمونه کمترینه
مگه دستت بی تیروکمونه
همین قلب رئوفت بهترینه
نگات ازصدتا عاشق بهترینه
بیا عشقم نگاه آخرم باش
نرو نگذار ندیده یادمن باش

 

می ناز

نوشته شده در چهار شنبه 15 شهريور 1391برچسب:,ساعت 16:47 توسط رضاقاسمی| |

چه حقیرانه بود نگاه اخرت


پشت کدوم پلکی تورو پیدا کنم


پشت کدوم حصارسنگی نگات


بی دست وپا بگو تاکی صدات کنم

می ناز

نوشته شده در چهار شنبه 15 شهريور 1391برچسب:,ساعت 16:21 توسط رضاقاسمی| |

نوشته شده در سه شنبه 7 شهريور 1391برچسب:,ساعت 20:12 توسط رضاقاسمی| |

قدری تحمل کن مرا
خیالت راحت باشد
من خواهم رفت ازاین رویای تو
بذار تاهستم برایت
چراغ باشم
قدری مرا تحمل کن
بگذار شبیه حس باشم
دراین ضیافت یکباره
برایت ترنم لطیف باشم
قدری مرا تحمل کن
دیگر نمی یابی مرا
تواز سنگ باشی بهتر است
چرا شکستی این دل را
قدری مرا تحمل کن
من زکوی تو آغوش باد را
میگرفت زناز
پیراهن حریر را
قدری مرا تحمل کن
بگذار بگویم چیستم
دراین سکوت بی حاصل
بگذار بگویم ازچه می گریستم
قدری مرا تحمل کن
دیگر نمی یابی مرا

می ناز


 

نوشته شده در سه شنبه 7 شهريور 1391برچسب:,ساعت 19:58 توسط رضاقاسمی| |

ببین حس خوب من
تورا خورشید میگیرد
چقدر خسته ای
تورا عشق میگیرد
نگاه کن به پنجره

که طاووس تورا
پرسه می زند در ملکوت
بخواه از باران
بگذار سکوت تورا بشکند
 
می ناز

 

نوشته شده در سه شنبه 7 شهريور 1391برچسب:,ساعت 19:52 توسط رضاقاسمی| |

مرا همانطور که هستم بپذیر
چون با تغییر من هیچ چیز به حالت اول خود برنمی گردد
مرا ازاینکه نیستم تلخ مگیر
بذار برایت آنی باشم که هستم
مرا دور ازخودت ندان ،
چراکه دورترازتو غروب است و انتهای غروب تاریکی
مرا ازخودت دور مکن که دوری موجب فواصل طولانی ست که گاهی هیچ وقت به انتهای خط نخواهی رسید
مرا همانطورکه هستم بپذیر، نه آنی که در نذرت جلوه ساخته ای
گاهی همین حس باعث شادی است اما وقتی جلوه دم خود را نماین کند جز پشیمانی سودی نخواهدداشت
زندگی به من یاد داد که خودم باشم نه آن چیزی که تو می خواهی
چون چیزی که تو می خواهی درنظرم محال نیست ، اما برای رسیدن به آن باید
خود را بشکنم
پس مرا اینطور که هستم پذیرا باش
می ناز


نوشته شده در سه شنبه 7 شهريور 1391برچسب:,ساعت 18:15 توسط رضاقاسمی| |

روزگاری 

دلم افسوس بود و اشتیاق

 

دلم سوزبودو احتراق

 

هرچه میشد به باد میدادم

 

تا مرا قدری نسوزاند

 

 به بنفشه نگاه میکردم که چقدر مظلوم به من نگاه میکند

 

می گفتم تو پرپر نمیشوی

 

نمی گذارم کسی تورا از ریشه بخشکاند

 

مگر من زنده نباشم

 

تبسمی کرد و لاله هایش را در هم پیچید

و آن صورت ماهش را زیر ان لاله های قرمز برای همیشه پوشاند.

برگرفته از کتاب رمان ((جان من)) نوشته رضا قاسمی


نوشته شده در یک شنبه 29 مرداد 1391برچسب:,ساعت 23:39 توسط رضاقاسمی| |

نوشته شده در یک شنبه 29 مرداد 1391برچسب:,ساعت 10:56 توسط رضاقاسمی| |

تقدیم به روح پاک عزیزان از دست رفته زمین لرزه آذربایجان

همه دروصف تو یارب به صف بودند

برای لقمه ای  یارب به خط بودند

دریغ مهرتوبودن یارب یه دل بودند

 صبوری ده همین بودندیارب همین بودند

چه شد یاران همه در خاک و گل پنهان شدند

زمین رامهد خود پنداشتند پنهان شدند

چه شد لزران زمین انگار دنیا قتلگاهه

چه شد دنیا مگر این اتمامه کاره

مرا صبری ست یارب طاقتی بود

ازاین آشفتگی را فرصتی بود

دراین ماه عذای  یاعلی گو

دراین بانگ شب منجلی گو

در آن ساعات که لب می گشودش

به حرم استانانش می نمودش

فقط عرض ارادت دارم ای دل

به  انان داغداراند دارم ای دل

می ناز

نوشته شده در سه شنبه 24 مرداد 1391برچسب:,ساعت 4:23 توسط رضاقاسمی| |

نوشته شده در یک شنبه 15 مرداد 1391برچسب:,ساعت 15:53 توسط رضاقاسمی| |

دریغ احساسم
تو حسم کن
بیا و این بار
تو لمسم کن
چه میشد کرد
تواین خونه
چه میشد دید
تواین دنیا
منو احساس خوبی هست
ازاین تشویش ازاین رویا
مثه موجی پریشونم
تواین دریای طوفانی
نه میشه حس خوبی داشت
من از دست گریزونم

 می ناز

نوشته شده در یک شنبه 15 مرداد 1391برچسب:,ساعت 15:28 توسط رضاقاسمی| |

محبت را هرگز نمیشه گدایی کرد
بلکه باید گدای محبت بود
عشق را نمیشه همیشه بدست آورد بلکه
راه به عشق رسیدن راباید جستجو کرد
ثروت داشتن مهم نیست
 بلکه راه رسیدن به ثروت راباید پیداکرد
بین بودن  و نبودن یک نون فاصله است
اما بودن کجا و نبودن کجا
حال بگو تو کجایی و من کجا ؟....

می ناز
 

نوشته شده در یک شنبه 15 مرداد 1391برچسب:,ساعت 15:16 توسط رضاقاسمی| |

محبت را همیشه درکنارت جستجو خواهم کرد

خواهی بفهمی یا نفهمی


عشق را درکنارت درک خواهم کرد

خواهی بفهمی یا نفهمی


دوست داشتنت را  از صمیم قلب آرزو دارم

خواهی بفهمی یا نفهمی


زندگی را در تو خلاصه خواهم کرد

خواهی بفهمی یا نفهمی


ودرآخر تورا خواهم فهمید

خواهی بفهمی یا نفهمی
می ناز

نوشته شده در یک شنبه 15 مرداد 1391برچسب:,ساعت 12:34 توسط رضاقاسمی| |

بذاردستای یه عاشق
روسرت همیشه باشه
مگه میشه یه پرنده
ازنفس افتاده باشه
تیر عشق تو همیشه
توی قلبم من نشسته
چه روزای خوبی داشتیم
 بی تو بودنم نمیشه
همیشه توفکرم این بود
ازت انتقام بگیرم
ازهمه ی  بدیهات
برم ویه جا بمیرم

می ناز

نوشته شده در یک شنبه 8 مرداد 1391برچسب:,ساعت 17:26 توسط رضاقاسمی| |

دستتو از من جداکن
نذاراینجوری ببازم
نذاراین حادثه یک روز
ازتومن قفس بسازم
ای ستاره امیدم
بی تو بودنم محاله
فکر نکن میری وساده
بی تومردنم خیاله

می ناز

نوشته شده در شنبه 7 مرداد 1391برچسب:,ساعت 18:6 توسط رضاقاسمی| |

یادمه بارون می بارید
خیس بودم کسی نفهمید
خودمو زدم به مردن
عشقمو کسی نفهمید
میزارم ازکوچه میرم
زندگی رو ازسر می گیرم
دیگه معنای نداره
بی تو دارم میمیرم
می ناز


نوشته شده در شنبه 7 مرداد 1391برچسب:,ساعت 17:52 توسط رضاقاسمی| |


Power By: Reza Ghasemi